1 داغ هر لاله که بر سینه هامون باشد مهری از محضر رسوایی مجنون باشد
2 دورگردی نشود مانع یکتایی دل قطره در ابر همان در دل جیحون باشد
3 ناز گرداند ورق، حسن به انصاف آمد یارب آن خط دلاویز چه مضمون باشد
4 گرچه دست ستم خار بلند افتاده است کوته از دامن عریانی مجنون باشد
5 خوشدلی نیست درین دایره گوژ و کبود وقت آن خوش که ازین دایره بیرون باشد
6 گرچه رنگین به نظر جلوه کند عالم خاک نیک چون در نگری یک دل پرخون باشد
7 کیست با او طرف بحث تواند گشتن؟ هرکه را پشت به خم همچو فلاطون باشد
8 آنچه از چرخ به ارباب سخن می گذرد جای رحم است بر آن سرو که موزون باشد
9 شکوه از داغ ندارد جگر ما صائب جغد در گوشه ویرانه همایون باشد