1 خال او یک نظر از دیده ما دور نباشد دانه سوخته اینجاست که بی مور نباشد
2 زند آتش به جهان بلبل آتش نفس من اگرم چون قفس از شجر طور نباشد
3 دو نگاهت ز پریشان نظری نیست به یک کس چون زید عاشق بیچاره اگر کور نباشد
4 سخن حق نکند گوش کس امروز وگرنه هیچ کس نیست که در پله منصور نباشد
5 هر گه از فیض هواقد بکشد سبزه مینا پنبه شیشه گل ابر شود دور نباشد
6 خون دل نغز شرابی است اگر کام نسوزد خوش کبابی است کباب دل اگر شور نباشد
7 دمبدم تشنه دیدار کند ساده رخان را آب آیینه عجب دارم اگر شور نباشد
8 چه رسایی است که با طبع تو آمیخته صائب مصرعی نیست ز دیوان تو مشهور نباشد
دیدگاهها **