-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی گل رخسار او هرگاه در بستان شدم خنده بیدردی گل دیدم وگریان شدم
2 عشق بر هر کس که زورآورد من گشتم خراب سیل در هر کجا که پا افشرد من ویران شدم
3 لقمه بی استخوان من لب افسوس بود در چه ساعت بر سر خوان فلک مهمان شدم
4 برگ کاه من ز حیرت پشت بر دیوار داشت جذبه ای از برق دیدم آتشین جولان شدم
5 بیقراران پای نتوانند در دامن کشید دامن مطلب به دست افتاد سرگردان شدم
6 خنده می گویند صبح نوبهار عشرت است من ندیدم روزخوش چون غنچه تا خندان شدم
7 بحر رحمت را تصور کرده بودم بیکنار از غبار خط به گرد عارضش حیران شدم
8 کاسه در یوزه پیش خضر صائب چون برم من که از فکر دهانش چشمه حیوان شدم