- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جام هیهات است از صهبا کند پهلو تهی این حبابی نیست کز دریا کند پهلو تهی
2 آستانش سجده گاه سرفرازان می شود هر که چون محراب از دنیا کند پهلو تهی
3 رفت بر باد فنا در یک نفس عمر حباب این سزای آن که از دریا کند پهلو تهی
4 دامن نقصان مده از کف که چون گردد تمام مه ز خورشید جهان آرا کند پهلو تهی
5 اهل بینش (را) گزیر از سختی ایام نیست این شراری نیست کز خارا کند پهلو تهی
6 زین گرانجانان که کوه قاف ازیشان شد سبک وقت آن کس خوش که چون عنقا کند پهلو تهی
7 در گلستانی که اشک ما سراسر می رود لاله از شبنم ز استغنا کند پهلو تهی
8 از شبیخون اجل صائب نگردد مضطرب هر که پیش از مرگ از دنیا کند پهلو تهی