- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم حیران ساخت رویش خط مشک اندود را آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را
2 غمزه او می کند بیداد در ایام خط زهر باشد بیشتر زنبور خاک آلود را
3 خال او در پرده خط همچنان دل می برد از اثر، شب نیست مانع اختر مسعود را
4 با کمند زلف پرچین، حسن مغرور ایاز زود می آرد فرود از سرکشی محمود را
5 سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه نیست بس یک روزن این غمخانه پر دود را
6 نگسلد در زیر خاک از ماه، فیض آفتاب نیست ممکن در نور دیدن بساط جود را
7 چرخ آهن دل ز سوز دردمندان فارغ است نیست در مجمر سرایت آه و دود عود را
8 می توانم عاشقان را کرد خونها در جگر پاک اگر سازی به خاکم تیغ خون آلود را
9 می کنم صائب به کار چرخ، آهی عاقبت چند دارم در جگر این تیغ زهرآلود را؟