-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنبل او می خرامد دست بر دوش بهار تاکند در وقت فرصت حلقه درگوش بهار
2 از نگاه اولینم چشم او دیوانه کرد نشأه جام نخستین است سر جوش بهار
3 در چمن تا قامت موزون او پیدا نشد در کشاکش بود از خمیازه آغوش بهار
4 کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟ از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
5 خط دمید و همچنان رنگینی حسنش به جاست درخزان ننشست این گلزار از جوش بهار
6 صائب از چندین هزاران خرمن امید خلق دانه بی حاصلی باشد فراموش بهار