-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هنوز نرگس او مستی ازل دارد هنوز ملک دل از غمزه اش خلل دارد
2 ز چرب نرمی گفتار می توان دانست که خاتم لب او موم در بغل دارد
3 به پاکبازی آن خال اعتماد مکن که این سیاه درون مهره دغل دارد
4 مباد شکوه بیجا کنی ز قسمت خویش که تیغ سر ز پی مرغ بی محل دارد
5 ز سرکشی بگذر پای بر فلک بگذار که راه کعبه مقصد همین کتل دارد
6 چگونه پیله گرفته است کرم را در بر؟ چنان مرا به میان رشته امل دارد
7 من آن مقامر بی حاصلم درین عالم که مایه باخته و چشم بر شتل دارد
8 فلک به کام دل اهل فقر می گردد پیاده هرکه شد این اسب در کتل دارد
9 کجا به مرتبه صلح کل رسی صائب؟ که مو بموی تو با یکدگر جدل دارد