یک دل هزار زخم نمایان از صائب تبریزی غزل 1960

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

یک دل هزار زخم نمایان نداشته است

1 یک دل هزار زخم نمایان نداشته است یک گل زمین هزار خیابان نداشته است

2 کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب ابر سفید این همه باران نداشته است

3 جز روی او که در عرق شرم غوطه زد یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است

4 بر عندلیب زمزمه عشق تهمت است عاشق دماغ سیر گلستان نداشته است

5 خود را چنان که هست تماشا نکرده است هر دلبری که عاشق حیران نداشته است

6 خوان سپهر و سفره خاک و بساط دهر پیش از ظهور عشق نمکدان نداشته است

7 خواهی شوی عزیز، ز چاه وطن برآی یوسف بهای آن به کنعان نداشته است

8 صد جان بهای بوسه طلب می کنی ز خلق دیگر مگر کسی لب خندان نداشته است؟

9 صائب اگر چه قلزم عشق آرمیده نیست در هیچ عهد این همه طوفان نداشته است

عکس نوشته
کامنت
comment