- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک دل هزار زخم نمایان نداشته است یک گل زمین هزار خیابان نداشته است
2 کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب ابر سفید این همه باران نداشته است
3 جز روی او که در عرق شرم غوطه زد یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است
4 بر عندلیب زمزمه عشق تهمت است عاشق دماغ سیر گلستان نداشته است
5 خود را چنان که هست تماشا نکرده است هر دلبری که عاشق حیران نداشته است
6 خوان سپهر و سفره خاک و بساط دهر پیش از ظهور عشق نمکدان نداشته است
7 خواهی شوی عزیز، ز چاه وطن برآی یوسف بهای آن به کنعان نداشته است
8 صد جان بهای بوسه طلب می کنی ز خلق دیگر مگر کسی لب خندان نداشته است؟
9 صائب اگر چه قلزم عشق آرمیده نیست در هیچ عهد این همه طوفان نداشته است