-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 دل شکسته به قرب خدای راهبرست که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست
2 صفای آب روان بیشتر ز استاده است چه نعمتی است که عمر عزیز در گذرست
3 ز دست کوته خود ناامید چون باشم؟ که جای بهله کوتاه دست بر کمرست
4 شبی است همچو شب زلف او دراز مرا که آفتاب قیامت ستاره سحرست
5 زنان سوخته رزقش همیشه آماده است چو لاله هر که درین باغ آتشین جگرست
6 تو آن نه ای که به دوری ز دیده دور شوی که روزگار جوانی همیشه در نظرست
7 شعور، آینه دار هزار تفرقه است خوشا کسی که ز وضع زمانه بیخبرست
8 شراب لعل به اندازه صرف کن زنهار که خون زیاده چو گردید رزق نیشترست
9 ز حسن بیش بود بهره دوربینان را گل نچیده دوامش ز چیده بیشترست
10 ز خار تشنه جگر نگذرند صائب خشک که پای آبله پایان عشق دیده ورست