دل ز تن چون دور شد وامی از صائب تبریزی غزل 4875

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل ز تن چون دور شد وامی شود غمگین مباش

1 دل ز تن چون دور شد وامی شود غمگین مباش کور را فرزند بینا می شود غمگین مباش

2 گر ترا از کار کردن فرصت گفتار نیست رفته رفته کار گویا می شود غمگین مباش

3 چون حباب این عقده کز کسب هوا در کار توست از نسیمی عین دریا می شود غمگین مباش

4 گر ترا در پرده دل هست حسن یوسفی مشتری بسیار پیدا می شود غمگین مباش

5 در کنار گل نخواهد ماند شبنم جاودان آخر از پستی به بالا می شود غمگین مباش

6 گر نسیم صبح غافل از گشاد دل شود این گره چون غنچه خود وا می شود غمگین مباش

7 خون به مهلت مشک شد درناف آهوی ختن گریه های تلخ صهبا می شود غمگین مباش

8 جوهر تیغ زبان لاف یک دم بیش نیست صبح کاذب زود رسوا می شود غمگین مباش

9 نقطه خاک سیه، صائب اگر صاحبدلی دلنشین تر از سویدا می شود غمگین مباش

عکس نوشته
کامنت
comment