- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ز تن چون دور شد وامی شود غمگین مباش کور را فرزند بینا می شود غمگین مباش
2 گر ترا از کار کردن فرصت گفتار نیست رفته رفته کار گویا می شود غمگین مباش
3 چون حباب این عقده کز کسب هوا در کار توست از نسیمی عین دریا می شود غمگین مباش
4 گر ترا در پرده دل هست حسن یوسفی مشتری بسیار پیدا می شود غمگین مباش
5 در کنار گل نخواهد ماند شبنم جاودان آخر از پستی به بالا می شود غمگین مباش
6 گر نسیم صبح غافل از گشاد دل شود این گره چون غنچه خود وا می شود غمگین مباش
7 خون به مهلت مشک شد درناف آهوی ختن گریه های تلخ صهبا می شود غمگین مباش
8 جوهر تیغ زبان لاف یک دم بیش نیست صبح کاذب زود رسوا می شود غمگین مباش
9 نقطه خاک سیه، صائب اگر صاحبدلی دلنشین تر از سویدا می شود غمگین مباش