دل به دشمن چون ملایم شد از صائب تبریزی غزل 2684

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل به دشمن چون ملایم شد مصفا می‌شود

1 دل به دشمن چون ملایم شد مصفا می‌شود سنگ با آتش چو نرمی کرد مینا می‌شود

2 ای نسیم بی‌مروت باددستی واگذار صبح می‌سوزد نفس تا غنچه‌ای وامی‌شود

3 چون رود بیرون ز باغ آن یوسف گل پیرهن گل به دامنگیریش دست زلیخا می‌شود

4 گرد عصیان بحر رحمت را نمی‌آرد به جوش صاف گردد سیل چون واصل به دریا می‌شود

5 خاکساران قدردان صحبت یکدیگرند می‌جهم گردی اگر از دور پیدا می‌شود

6 خیره می‌گردد نظر از پرتو خال رخش ذره این بوم و بر خورشیدسیما می‌شود

7 با خیال یار صحبت داشتن خوش دولتی است می‌برم غیرت بر آن عاشق که تنها می‌شود

8 این قدر کیفیت دیدار هم می‌بوده است؟ تا عرق از چهره‌اش گل کرد صهبا می‌شود

9 صائب از اندیشه آن زلف و کاکل درگذر فکر چون بسیار در دل ماند سودا می‌شود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر