- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود بحر چندان که زند جوش کرم کم نشود
2 نتوان حرف کشید از لب ما چون لب جام راز ما اخگر پیراهن محرم نشود
3 بیشتر شد ز می ناب مرا تنگی دل گره از آب محال است که محکم نشود
4 رفت عمرم همه در پند و نصیحت، غافل که سگ نفس به تعلیم معلم نشود
5 یافت سی پاره ز پاشیدن صحبت دل جمع دل صد پاره ما نیست فراهم نشود
6 نیست ممکن که به خورشید توانی پیوست تا دلت آب درین باغ چو شبنم نشود
7 بوسه زان لب نشود کم به گرفتن صائب از نگین نقش ز بسیار زدن کم نشود