صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

دل چون شیشه خود گر تهی از صائب تبریزی غزل 6832

غزل 6832 ام از 9863 غزلیات

دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی

1 دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی کوری دیو هوا، پر ز پریزاده کنی

2 آنچه از مهلت ایام نصیب تو شده است آنقدر نیست که برگ سفر آماده کنی

3 بنده آزادکنان بند خود افزون سازند سعی کن سعی، دل از خواجگی آزاده کنی

4 می شود چتر تو خورشید قیامت فردا دست خود گر سپر مردم افتاده کنی

5 گریه ای کز سر مستی است، نکردن اولاست آب تا چند ز تزویر درین باده کنی؟

6 نشود جمع نظربازی خوبان با زهد این گلی نیست که در دامن سجاده کنی

7 شربتی نیست غم او که به تلخی نوشند روترش چند به این رزق خدا داده کنی؟

8 چون صدف آبله دست تو گوهر گردد اگر از زنگ هوس آینه را ساده کنی

9 دل چو آزاد شد از خدمت او دست بدار این نه سروی است که در پیش خود استاده کنی

10 پرده عشرت جاوید بود غم صائب تو برآنی که دل از قید غم آزاده کنی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی

شاعر شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی چه کسی است ؟

شاعر شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی صائب تبریزی می باشد.

شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی چیست ؟

قالب شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی غزل است

مضمون اصلی شعر دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر