-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا غبار خط به گرد عارضش منزل گرفت آسمان آیینه خورشید را در گل گرفت
2 این قدر تدبیر در تسخیر ما در کار نیست مرغ نوپرواز ما را می توان غافل گرفت
3 پر برون آرد به اندک روزگاری چون خدنگ هر که را درد طلب پیکان صفت در دل گرفت
4 دست گستاخی ندارد خار صحرای ادب ورنه مجنون می تواند دامن محمل گرفت
5 سبحه از ریگ روان سازم که دست طاقتم سوده شد از بس شمار عقده مشکل گرفت
6 دست بردارد اگر از چشم بندی شرم عشق می توان از یک نگه تیغ از کف قاتل گرفت
7 بی تکلف می تواند لاف خودداری زدن هر که در وقت خرام او عنان دل گرفت
8 چون شرر رقص طرب در جانفشانی می کنم بس که چون صائب ز اوضاع جهانم دل گرفت