سخن دارد به آب زندگی لعل از صائب تبریزی غزل 4928

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش

1 سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش زبان بازی به کاکل می کند مژگان خونخوارش

2 عرق را روی آتشناک او در پرده می سوزد ز استغنا نمی جوشد به شبنم خون گلزارش

3 اگر چون بوسه حرف تلخ او شیرین بود، شاید که در تنگ شکر شبها به روز آورده گفتارش

4 اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمین دارد به تیغ کوه خود را می زند ازشرم رفتارش

5 شمارد تیغ زهرآلود سرو بوستانی را اگر قمری کند نظاره نخل شکر بارش

6 (عجب دارم به فکر کار بی پرگارمن افتد که غیر ازدلبری صدا کاردارد چشم پرکارش)

7 مرا سرگشته دارد گرد عالم آب رفتاری که نتوان ازلطافت دید در آیینه رخسارش

8 زچشم بد خدا این باغ و بستان رانگه دارد! که پنهان است درگل تابه گردن خار دیوارش

9 نوا سنجی که گلبن گوش برفریاد او باشد شود چون پسته خندان در حریم بیضه منقارش

10 ز بی برگی ز کنج آشیان سر برنمی آرد اگر چه عندلیبی نیست چون صائب به گلزارش

عکس نوشته
کامنت
comment