از جام بیخودی کرد ساقی از صائب تبریزی غزل 5946

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم

1 از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم

2 راهی که راهزن زد یک چند امن باشد ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم

3 ساقی و باده من از سینه جوش می زد روزی که بود مطرب از نغمه الستم

4 زان دم که عشق او بست از نیستی میانم ز نار تازه ای شد احرام هر چه بستم

5 با دست در کف تن تا در خمار باشم دارم تمام عالم روزی که نیم مستم

6 از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات مستی و هوشیاری سازد بلند و پستم؟

7 از صحبت گرانان در زیر سنگ بودم جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم

8 از نوخطان گسستم سررشته محبت زان دم که صائب آمد زلف سخن به دستم

عکس نوشته
کامنت
comment