دارد متاع یوسف در هر گذر از صائب تبریزی غزل 6434

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان

1 دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان امروز خوش قماشی ختم است بر صفاهان

2 چون دلبران نوخط هر روز می فزاید بر دستگاه خوبی حسن دگر صفاهان

3 روشن شود نظرها از دیدن سوادش دارد چو سرمه حقی بر هر نظر صفاهان

4 همچون درخت طوبی از اعتدال موسم در چار فصل باشد صاحب ثمر صفاهان

5 چون چشم خوبرویان از گرد سرمه دارد تشریف خاکساری دایم به بر صفاهان

6 از گرد کلفت و غم شستند دست دلها روزی که بر میان بست از پل کمر صفاهان

7 در ظلمت سوادش آب حیات درج است در وقت شام دارد فیض سحر صفاهان

8 بر جلوه ظهورش تنگ است آسمان ها در هر صدف نگنجد همچون گهر صفاهان

9 پهلو زد به همت خاکش ز سربلندی زان سوی آسمانها دارد خبر صفاهان

10 از صحت هوایش صائب نمی توان یافت جز چشم خوبرویان بیمار در صفاهان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر