- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید دام پری شکار به روی هوا کشد
2 هر جا که رفت داد گریبان به دست غم از پای گل کسی که درین فصل پاکشید
3 سرو ترا ز سایه چکد آب زندگی گر دید خضر هر که در این سایه واکشید
4 سیمای ما قلمرو نقش مراد شد زان سیلی که عشق به رخسار ماکشید
5 در خنده ای که از ته دل نیست فیض نیست بیهوده غنچه منت باد صبا کشید
6 در چشم بی نیازی ما کار میل کرد گردون اگر به دیده ما توتیا کشید
7 آب حیات می خورد از چشمه سراب تسلیم هر که رابه مقام رضاکشید
8 در آستین همت گردون جناب ماست دستی که خط به صفحه بال هماکشید
9 آیینه اش ز زنگ کدورت نگشت صاف چون خضر هر که منت آب بقا کشید
10 ما را به حرف آینه رویان درآورند نتوان ز طوطیان به شکر حرف واکشید
11 صائب حلاوتی که من از فقر یافتم ناز شکر توانی ز نی بوریا کشید