نکرد در دل من کار، عشق از صائب تبریزی غزل 4801

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز

1 نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز زهیزم تر من شد فسرده آتش تیز

2 عجب که راه به دیر مغان توانم یافت مراکه نیست به جز سبحه هیچ دستاویز

3 به زاهدان نکند می ز ننگ آمیزش و گرنه هیزم خشک است مفت آتش تیز

4 دلی که رفت به دارالامان بیرنگی چه فارغ است زنار جهان رنگ آمیز

5 ز صبح دانه انجم تمام می سوزد به هیچ شوره زمین تخم پاک خویش مریز

6 چه نعمتی است که سنگین دلان نمی دانند که شیشه هاست مرازیرخرقه پرهیز

7 سحر که مرغ سحرخیز در خروش آید اگر ز جای نخیزد دلت تو خود برخیز

8 ترا ز هر که رسد تلخیی درین عالم محصلی است که از خلق درخدا بگریز

9 مکن به کاهلی امروز خویش را فردا که خود حساب ندارد حذر ز رستاخیز

10 ز حسن طبع تو صائب که در ترقی باد بلند نام شد از جمله شهرها تبریز

عکس نوشته
کامنت
comment