- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز زهیزم تر من شد فسرده آتش تیز
2 عجب که راه به دیر مغان توانم یافت مراکه نیست به جز سبحه هیچ دستاویز
3 به زاهدان نکند می ز ننگ آمیزش و گرنه هیزم خشک است مفت آتش تیز
4 دلی که رفت به دارالامان بیرنگی چه فارغ است زنار جهان رنگ آمیز
5 ز صبح دانه انجم تمام می سوزد به هیچ شوره زمین تخم پاک خویش مریز
6 چه نعمتی است که سنگین دلان نمی دانند که شیشه هاست مرازیرخرقه پرهیز
7 سحر که مرغ سحرخیز در خروش آید اگر ز جای نخیزد دلت تو خود برخیز
8 ترا ز هر که رسد تلخیی درین عالم محصلی است که از خلق درخدا بگریز
9 مکن به کاهلی امروز خویش را فردا که خود حساب ندارد حذر ز رستاخیز
10 ز حسن طبع تو صائب که در ترقی باد بلند نام شد از جمله شهرها تبریز