افکنده اند در جگر سنگ رخنه‌ها از صائب تبریزی غزل 794

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

افکنده اند در جگر سنگ رخنه‌ها

1 افکنده اند در جگر سنگ رخنه‌ها از موج تازیانه حکم تو آب‌ها

2 در مجلس شراب تو از شوق می‌زنند پروانه‌وار سینه بر آتش کباب‌ها

3 شادم ز پیچ و تاب محبت که می‌رسد آخر به زلف، سلسله پیچ و تاب‌ها

4 از آه ما در انجمن حسن می‌پرد چون نامه‌های روز قیامت نقاب‌ها

5 بیدار شو که در شب یلدای نیستی در پرده است چشم ترا طرفه خواب‌ها

6 بیداری حیات شود منتهی به مرگ آرامش است عاقبت اضطراب‌ها

7 تسلیم شو، وگرنه برای سبکسران تابیده‌اند از رگ گردن طناب‌ها

8 صائب به این خوشم که مرا آزموده‌اند شیرین‌لبان به باده تلخ عتاب‌ها

9 ای حسن پرده‌سوز تو برق نقاب‌ها روی عرق‌فشان تو سیل حجاب‌ها

10 از نقطه‌های خال تو در هر نظاره‌ای بیرون نوشته حرف‌شناسان کتاب‌ها

11 از انفعال روی تو گل‌های شوخ‌چشم بر پیرهن فشانده مکرر گلاب‌ها

12 در رشته می‌کشند گهرهای آبدار در موج خیز حسن تو دام سراب‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment