- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده چون تاب صفای آن بناگوش آورد؟ شبنمی چون خرمن گل را در آغوش آورد؟
2 در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام بهر سرو از طوق قمری حلقه گوش آورد
3 چشم ما بازیچه هر روی آتشناک نیست دیگ در یارا مگر خورشید در جوش آورد
4 موج اگر گاهی به ساحل می کشاند خویش را می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد
5 غنچه تصویر از مستی گریبان پاره کرد تا دل افسرده ما را که در جوش آورد
6 از گلاب صبح محشر هم نمی آید به هوش هر که در آغوش یک شب آن برو دوش آورد
7 صائب از ما ذوق ایام جوانی را مپرس کیست تا در خاطر آن خواب فراموش آورد