شده است در همه عالم سمر از صائب تبریزی غزل 6350

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

شده است در همه عالم سمر غریبی من

1 شده است در همه عالم سمر غریبی من دویده است به هر رهگذر غریبی من

2 چو آفتاب به تنها روی برآمده ام زیاده می شود از همسفر غریبی من

3 نمی توان ز غریبی به گرد فکر رسید اگر به فکر شود همسفر غریبی من

4 شوند در وطن خود غریب یکسر خلق کند به اهل جهان گر اثر غریبی من

5 درین ریاض من آن شبنم زمین گیرم که سوخت لاله رخان را جگر غریبی من

6 به لفظ معنی بیگانه آشنا نشود به حال خویش بود در حضر غریبی من

7 نمی توان خبر از من گرفت چون عنقا پریده است به بال دگر غریبی من

8 همیشه در وطن خود غریب می بودم چو آفتاب نشد در بدر غریبی من

9 خوشم به عمر سبکرو که می شود آخر به نیم چشم زدن چون شرر غریبی من

10 چو کبک سختی ایام نیست بر من بار شده است شهری کوه و کمر غریبی من

11 دو گوشواره عرشند آفرینش را یکی یتیمی گوهر، دگر غریبی من

12 علاج غربت من زین جهان نمی آید مگر رود ز جهان دگر غریبی من

13 خوشم به یاد شکرخنده وطن، ورنه ز شام هجر بود تلختر غریبی من

14 من آن خیال غریبم درین خراب آباد که هیچ کس نکند رحم بر غریبی من

15 ز بس که تلخی از اخوان کشیده ام صائب شود ز یاد وطن بیشتر غریبی من

عکس نوشته
کامنت
comment