- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیم غمگین که مرگ آرد مرا از زندگی بیرون ازین داغم که می آرد ز شغل بندگی بیرون
2 چنین کز قطع راه زندگانی مانده گردیدم مگر خواب اجل آرد مرا از ماندگی بیرون
3 تهیدستی است بر اهل کرم از کوه سنگین تر نیارد از گرانی ابر را بارندگی بیرون
4 کند همصحبت بد در نظرها خوار نیکان را پر طاوس را پا آرد از زیبندگی بیرون
5 تواضع می فزاید رتبه ارباب دولت را ز غلطانی نیاید گوهر از ارزندگی بیرون
6 ز پیری می کشد از ظلم دست خویش هم ظالم خمیدن تیغ را آرد گر از برندگی بیرون
7 برآورد آن که از دوزخ من آلوده دامان را مرا ای کاش می آورد از شرمندگی بیرون
8 رگ گردن فزود از طوق قمری سرو را صائب ز رعنایی نیارد سرکشان را بندگی بیرون