قضا روزی که کرد از چار از صائب تبریزی غزل 5582

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم

1 قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم غبارآلود شد آیینه چشم جهانبینم

2 ز غفلت در بهشت بیخودی بودم، ندانستم که دارد تلخی تعبیر در پی خواب شیرینم

3 زمین پست فطرت کیست تا نخجیر من گردد که گردون سینه کبک است پیش چنگ شاهینم

4 ز سوز عشق هر مو برتنم شمع می سوزد نه مجنونم که چشم شیر باشد شمع بالینم

5 مرا تهدید فردا می دهد واعظ، نمی داند که من امروز در دوزخ ز چشم عاقبت بینم

6 نظر واکرده ام در وحشت آباد پریشانی بنات النعش آید در نظر چون عقد پروینم

7 به کردار بد و افعال زشت من مبین صائب همینم بس که از مدحتگران آل یاسینم

عکس نوشته
کامنت
comment