1 گر یار ز احوال من آگاه نمی بود درد من سودازده جانکاه نمی بود
2 جا در دل او دارم واز من خبرش نیست ای کاش مرا در دل اوراه نمی بود
3 از سردی آه است که جان می برم از اشک می سوخت مرا اشک اگر آه نمی بود
4 عاشق گهر اشک به دامان که می ریخت گر دامن اقبال سحرگاه نمی بود
5 دردست به مقصود رساننده سالک گر درد نمی بود به حق راه نمی بود
6 در قبضه آه است کلید در مقصود ای وای به من صائب اگر آه نمی بود