گر چو غواصان توانی پای از صائب تبریزی غزل 5995

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

گر چو غواصان توانی پای از سر ساختن

1 گر چو غواصان توانی پای از سر ساختن می توانی جیب و دامن پرز گوهر ساختن

2 ایمنند آزاد مردان از پریشان خاطری فرد را نتوان مجزا همچو دفتر ساختن

3 گر به این دستور گردد دستگاه عیش تنگ صبح نتواند تبسم را مکرر ساختن

4 همچو مجنون می کند تسخیر وحش و طیر را هر که بتواند ز موی خویش افسر ساختن

5 بی مثال افتاده یارم، ورنه چون فرهاد من بیستون را می توانستم مصور ساختن

6 شمه سهلی است از نیرنگ سازی های حسن بوسه در پیغام های تلخ مضمر ساختن

7 حلقه بر هر در زدن سرگشتگی می آورد چون کلید قفل می باید به یک در ساختن

8 همچو موران از قناعت دست صائب برمدار تا شود آسان ترا از خاک شکر ساختن

عکس نوشته
کامنت
comment