گر چو شبنم دل خود آب توانی از صائب تبریزی غزل 6268

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن

1 گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن بر سر بستر گل خواب توانی کردن

2 این خیالات پریشان که ترا در نظرست در ته خاک کجا خواب توانی کردن؟

3 پشت بر قبله حق تا نکنی، هیهات است روی در خلق چو محراب توانی کردن

4 جگر سوخته حرص به دریا خشک است این نه ریگی است که سیراب توانی کردن

5 از گل جسم اگر پای تو بیرون آید سیرها با دل بی تاب توانی کردن

6 آنقدر خشک نگشته است کباب دل تو که نمکسود ز مهتاب توانی کردن

7 نکند ساحل اگر موج ترا هرزه مرس سیر در خویش چو گرداب توانی کردن

8 آن زمان بر تو مسلم شود آتش نفسی که دلی را به سخن آب توانی کردن

9 چون صدف پاک کنی گر دهن خود صائب مخزن گوهر شاداب توانی کردن

عکس نوشته
کامنت
comment