-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز سیم و زر نظر بی نیاز ما سیرست غبار خاطر ارباب فقر اکسیرست
2 به غیر آه نداریم در جگر چیزی متاع خانه ما چون کمان همین تیرست
3 به احتیاط قدم در طریق عشق گذار که داغ لاله این دشت، دیده شیرست
4 مجو نشاط جوانی ز چرخ کم فرصت که صبح تا نفسی راست می کند، پیرست
5 طریق صدق کی قطع می تواند کرد که همچو صبح جهانتاب با دو شمشیرست
6 به درد خویش نسازیم، با دوا چه کنیم کدام خواب پریشان بتر ز تعبیرست؟
7 شریک دولت خود را نمی توانم دید به چشم غیرت من مرغ نامه بر، تیرست
8 مرا به بند چه حاجت، که داغهای جنون چو داد دست به هم، حلقه های زنجیرست
9 مدار دست ز دامان جستجو صائب که روی کعبه نهان زیر زلف شبگیرست