- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز اشک دیده بیدرد زنگ از دل کجا خیزد؟ اثر در دل ندارد گریه ای کز توتیا خیزد
2 ازان بر آسمان ساید سرش از سرفرازیها که پیش پای هر خار و خسی آتش زجاخیزد
3 مسلم کی گذارد ناله مظلوم ظالم را؟ که پیش از دانه فریاد از نهاد آسیا خیزد
4 گزیری نیست از غفلت دل ارباب دولت را که این ابر سیه از سایه بال هما خیزد
5 مرا جان تازه شد زان خط پشت لب، چنین باشد رگ ابری که از آب روان بخش بقا خیزد
6 حواس جمع من چون دود از روزن رود بیرون چو از بیرون در آواز پای آشنا خیزد
7 من بی دست و پاآیم چسان بیرون از ان محفل که نتواند سپند از حیرت رویش زجا خیزد
8 پر و بال سمندر را زآتش نیست پروایی به می زان روی آتشناک کی رنگ حیا خیزد؟
9 لباس فقر بر تن پروران صائب نمی چسبد که از پهلوی فربه زود نقش بوریا خیزد