-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز دام سوختگان عشق را رهایی نیست ز لفظ، معنی بیگانه را جدایی نیست
2 درین زمانه چنان راه فیض مسدوست که از شکاف دل امید روشنایی نیست
3 خوش است دردل شب دستگیری محتاج عبادتی که نهانی بود ریایی نیست
4 ز بیقراری دراست تیغ بازی من وگرنه موج مرا میل خودنمایی نیست
5 دل من و تو ز همصحبتان دیرینند مرا به ظاهر اگر با تو آشنایی نیست
6 ز فیض بی ثمری فارغ از خزان شده ام مرا چو سرو شکایت ز بینوایی نیست
7 فغان که آبله در پرده می کند اظهار شکایتی که مرا از برهنه پایی نیست
8 خمش ز دعوی دانش، که جهل را صائب هزار حجت ناطق چو خودستایی نیست