- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز کوه غم دل و دست گشاده را غم نیست که سنگ، بار نگردد به دل فلاخن را
2 دلیل جوهر ذاتی است با ضعیفان خلق که تیغ تیز رباید ز خاک سوزن را
3 نکرده سیر دل و چشم خوشه چینان را به خانه نقل مکن زینهار خرمن را
4 گناه ماست شب وصل اگر بود کوتاه کند به موسم حج کعبه جمع دامن را
5 به کفر و دین شده ام از صفای دل یکرنگ که رنگ ظرف بود آبهای روشن را
6 میان قهر خدا و عدو مشو حایل به انتقام الهی گذار دشمن را
7 چنان ز چشم بد خاکیان هراسانم که میل می کشم از آه، چشم روزن را
8 کشید هر که ز خصم انتقام خود صائب ز انتقام خدا امن کرد دشمن را
9 مکن دلیر نگاه آن بیاض گردن را به تیره شب مکن اندوده صبح روشن را