- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد بهار نشأه این باده را دوبالا کرد
2 گره ز غنچه پیکان گشودن آسان است دل گرفته ما را توان وا کرد
3 درین ریاض به بی حاصلی علم گردد چو سرو مصرع موزونی آن که انشا کرد
4 سیاه کرد به چشمش جهان روشن را اگرچه در تن خفاش روح عیسی کرد
5 مرا به دست تهی همچو شانه می باید گره ز کار پریشان عالمی وا کرد
6 نمی رسد به زمین پایش از صدای رحیل سبکروی که سرانجام زاد عقبی کرد
7 ز تیغ حادثه پروا نمی کند عاشق ز موج تر نشود هرکه دل به دریا کرد
8 در آفتاب جهانتاب محو شد صائب چو شبنم آن که دل خویش را مصفا کرد