- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز خانه مست برون آن نگار آمده بود به اختیار نه بی اختیارآمده بود
2 شکفته روی وشلایین ومست وخواب آلود به مدعای من دل فگار آمده بود
3 چو شاخ گل ز سراپاش خنده می بارید گشاده روی تر از نوبهار آمده بود
4 خطر ز سایه خود داشت نخل نوخیزش زبس که درخور بوس وکنار آمده بود
5 اگر چه بود ز مستی به هر طرف مایل به جانب دل امیدوارآمده بود
6 چو آفتاب که آید برون ز چادر صبح برون ز پرده شرم آن عذارآمده بود
7 پیاده بود به ظاهر چو گلبن نوخیز ولی به بردن دلها سوارآمده بود
8 کمی نبود ز اسباب عیش بزمش را برون ز خانه به قصد شکارآمده بود
9 هنوز بخت گرانخواب چشم می مالد ز دولتی که مرا در کنار آمده بود
10 نبود شیوه او لطفی این چنین صائب ز جذبه دل امیدوار آمده بود