- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز می فروغ لب یار بیشتر گردد ز آب، آتش یاقوت شعله ور گردد
2 چه غم ز زخم زبان است خاکساران را؟ به گرد باد خس و خار بال و پر گردد
3 تو چون به جلوه مستانه قد برافرازی فلک چو سبزه خوابیده پی سپر گردد
4 چنان که صبح شود اختر از نظر پنهان ز خنده راز دهانش نهفته تر گردد
5 یکی هزار شود داغ در دل غمگین زمین سوخته گلشن به یک شرر گردد
6 نظر به چشمه حیوان سیه نمی سازد ز آب تیغ شهادت لبی که تر گردد
7 نمی شود به ضعیف از قوی ستم نرسد همیشه کوه گران، بار بر کمر گردد
8 ثمر به سنگ گران است بر سبک مغزان نهال ما به چه امید بارور گردد؟
9 چرا ز مردم بیگانه مردمی جوید؟ به چشم هرکه رگ خواب نیشتر گردد
10 در بهشت گشایند بر رخش صائب مرا به میکده هرکس که راهبر گردد