-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چهره تو بهشت آب و تاب بردارد ز جلوه تو قیامت حساب بردارد
2 نصیب سوختگان می رسد ز پرده غیب همیشه آبله آب از سراب بردارد
3 چنین که خوی تو کرده است عام ناسازی عجب که آتش سوزان کباب بردارد
4 چنان عقیق تو از خون خلق شد سیراب که از مشاهده اش زخم آب بردارد
5 بغیر لخت دل و پاره جگر صائب چه توشه کس ز جهان خراب بردارد؟