-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است به جرم سرکشی از تیر پر برآورده است
2 دلم چو برگ خزان دیده باز می لرزد که آه سرد دگر از جگر برآورده است؟
3 تو چون ز خویش توانی برآمد ای زاهد؟ که زهد خشک به روی تو در برآورده است
4 ز غیرت لب لعل تو آه سرد کشد نه رشته است که سر از گهر برآورده است
5 که کرده است ز دل دست آرزو کوتاه؟ که این سفینه ز موج خطر برآورده است؟
6 فغان که حسن گلوسوز حرف، چون طوطی مرا ز خامشی چون شکر برآورده است
7 ترا که بال و پری هست سیر کن صائب که پای خفته مرا از سفر برآورده است