ز درد و داغ محبت سرشته اند از صائب تبریزی غزل 619

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز درد و داغ محبت سرشته اند مرا

1 ز درد و داغ محبت سرشته اند مرا در آفتاب قیامت برشته اند مرا

2 دل از مشاهده من کباب می گردد به آب چشم یتیمان سرشته اند مرا

3 فنای من به نسیم بهانه ای بندست به خاک با سر ناخن نوشته اند مرا

4 چگونه سبز شود دانه ام، که لاله رخان به روی گرم، مکرر برشته اند مرا

5 ز من به نکته رنگین چو لاله قانع شو که از برای درودن نکشته اند مرا

6 به کار بخیه زخمی نیامدم هرگز ازین چه سود که هموار رشته اند مرا؟

7 غنیمت است که کارآگهان عالم غیب به حال خویش چو صائب نهشته اند مرا

عکس نوشته
کامنت
comment