ز بی قراری من می کند سفر از صائب تبریزی غزل 6357

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز بی قراری من می کند سفر بالین

1 ز بی قراری من می کند سفر بالین ز دست خویش کنم چو سبو مگر بالین

2 همان ز پستی بالین نمی برد خوابم ز گرد بالش گردون کنم اگر بالین

3 ز بی قراری من چون سپند جست از جای نشست هر که مرا چون چراغ بر بالین

4 ز گرمی جگرم لعل آتشین گردد به وقت خواب کنم خشت خام اگر بالین

5 ز دست و تیغ خزان گوییا خبر دارد که می کند گل این بوستان سپر بالین

6 مرا سری است که چون لاله داغدار شود کنم ز کاسه زانوی خود اگر بالین

7 عجب نباشد اگر بال و پر برون آرد کشید از سر من بس که دردسر بالین

8 کسی به ملک غریبی عزیز می گردد که در وطن کند از سنگ چون گهر بالین

9 چگونه خواب پریشان نسازدم بیدار؟ که کج گذاشت مرا زلف زیر سر بالین

10 مرا به داغ جنون نیست الفت امروزی همیشه داشت ز سرگرمیم خطر بالین

11 رهین پرتو منت چرا شوم صائب؟ مرا که از تب گرم است شمع بر بالین

عکس نوشته
کامنت
comment