1 لبریز از می شفق کن ایاغ صبح از خشکی دماغ محور بر دماغ صبح
2 عشقی که صادق است شام مطلبش از خود شراب لعل برآرد ایاغ صبح
3 بی شست و شوی، نامه پاکان بود سفید پرورده است در نمک خویش داغ صبح
4 در پرده جلوه های نهان هست فیض را غافل مباش در دل شب از سراغ صبح
5 شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را رنگین شود ز یک گل خورشید باغ صبح
6 پا در رکاب برق بود حسن نوخطان زنهار بر مدار نظر از چراغ صبح
7 صائب ز سینه انجمن افروز عالم تا گرم شد چو مهر سرم از ایاغ صبح