شد از رکاب تو پیدا هلال از صائب تبریزی غزل 621

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا

1 شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا گشوده شد در جنت ازین کلید مرا

2 کنم سیاه ز نظاره بنفشه خطان شود دو دیده چو بادام اگر سفید مرا

3 گران نیم به خریدار از سبکروحی به سیم قلب چو یوسف توان خرید مرا

4 ز نیشتر چو رگ سنگ نیست پروایم ز کوه درد ز بس نبض آرمید مرا

5 ز تخم سوخته، سبزی امید نتوان داشت چگونه اختر طالع شود سعید مرا؟

6 نشد ز گوشه ابروی او گشاده دلم چه دل گشاده شود از هلال عید مرا؟

7 ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم که صبح وصل شود، دیده سفید مرا

8 ز روی تازه من، تازه روست صائب باغ اگر چه نیست بری همچو سرو و بید مرا

عکس نوشته
کامنت
comment