-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از شرم عشق بود مرا در نقاب چشم شد زان رخ گشاده مرا بی حجاب چشم
2 سوزد به هر کجا که فتد اشک گرم من دارد ز بس به دیدن رویت شتاب چشم
3 ترک حیات نیست به خاطر مرا گران ترسم شود ز مرگ، بدآموز خواب چشم
4 امروز محو دختر رز نیست چشم من واشد مرا به روی قدح چون حباب چشم
5 مشق نظاره گل روی تو می کنم گر افکنم جدا ز تو برآفتاب چشم
6 پایم نمی رسد به زمین از شکفتگی تا سوده ام به پای تو همچون رکاب چشم
7 از خط فزود مستی آن چشم پر خمار در نوبهار سیر نگردد ز خواب چشم
8 گه اشک می فشاند و گه محو می شود هر دم زند ز شوق تو نقشی بر آب چشم
9 از بحر، چون حباب، تهی کاسه است حرص قانع دهد چو آبله آب از سراب چشم
10 فریاد کز نظاره خورشید طلعتان خواهد رساند خانه دل را به آب چشم
11 باغ و بهار عشق، جگرهای سوخته است آتش همیشه آب دهد از کباب چشم
12 هر کس که آبرو طلبد صائب از سخن دارد ز حرص از گل کاغذ گلاب چشم