-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خرام ناز منت بر زمین دارد بهار هر طرف صد خرمن گل خوشه چین دارد بهار
2 تختش از بادست و چتر از ابر و لشکر از پری اسم اعظم چون سلیمان بر نگین دارد بهار
3 یک نفس یک جا ز شوخیها نمی گیرد قرار طرفه گلگونها ز گل در زیر زین دارد بهار
4 می تواند یک نفس تسخیر کرد آفاق را صبح اقبالی چو شاخ یاسمین دارد بهار
5 نامه ای سربسته از هر غنچه نشکفته ای از برای بلبلان در آستین دارد بهار
6 از دل و دین می کند بی برگ هر کس را که یافت دست تاراج خزان در آستین دارد بهار
7 خنده های دلگشا صائب بود در سینه اش گر به ظاهر بر جبین از غنچه چین دارد بهار