- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خط گرفته آن مه تابان نمی شود این مور بار دست سلیمان نمی شود
2 بر روی خویش تیغ چرا می کشی عبث این دل سیه به تیغ مسلمان نمی شود
3 از ماهتاب خواب سبک می شود گران موی سفید مانع عصیان نمی شود
4 سامان پذیر چون شود از تاج زرنگار از داغ هر سری که به سامان نمی شود
5 آن را که دستگاه سخاوت بود وسیع دلتنگ از فضولی مهمان نمی شود
6 این تنگیی که در دل من خانه کرده است قانع ز من به چاک گریبان نمی شود
7 پروای حرف پوچ ندارند بیخودان دست ز کار رفته مگس ران نمی شود
8 طوطی ز معنی سخن خویش غافل است هر کس سخنورست سخندان نمی شود
9 هر دل که داغ حسن گلو سوز تشنگی است منت پذیر چشمه حیوان نمی شود
10 با چار موجه مشت خسی چون طرف شود صائب حریف شورش دوران نمی شود