از گرانان هر که چون عنقا از صائب تبریزی غزل 2773

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از گرانان هر که چون عنقا گرانجانی کشید

1 از گرانان هر که چون عنقا گرانجانی کشید بار کوه قاف بتواند به آسانی کشید

2 پیش آن طاق دو ابرو بر زمین نه پشت دست قبله خود کن کمانی را که نتوانی کشید

3 خون عرق کردم زدست و پای بیتابی زدن تا چو قربانی سر و کارم به حیرانی کشید

4 در غبار خط نهان گردید آن لبهای لعل گنج رخت از بیم چشم بد به ویرانی کشید

5 خاکساری می کند افتادگان را سرفراز وقت آن کس خوش که این صندل به پیشانی کشید

6 روز محشر را کند شب، نامه ناشسته اش هر که دست از دامن اشک پشیمانی کشید

7 عشق صائب می شود ظاهر به هر صورت که هست این می پرزور را نتوان به پنهانی کشید

عکس نوشته
کامنت
comment