از شرم اگر چه روی تو چندین از صائب تبریزی غزل 2074

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت

1 از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت هر ذره از فروغ تو چشم پر آب داشت

2 رفتی به سیر گلشن و از شرم آب شد هر گل که باغبان ز برای گلاب داشت

3 دود قیامت از دل آتش بلند کرد خونابه ای که در دل گرم این کباب داشت

4 می خواست زین خرابه به جای خراج، گنج فرمانروای عشق که ما را خراب داشت

5 در گلشنی که بلبل ما شد سیه گلیم هر غنچه در نقاب، گل آفتاب داشت

6 مجنون به ریگ بادیه غم های خود شمرد یاد زمانه ای که غم دل حساب داشت

7 زان آتشی که در دل من عشق برفروخت هر موی من چو موی میان پیچ و تاب داشت

8 از ورطه ای که کشتی ما بر کنار رفت دریا خطر ز گردش چشم حباب داشت

9 صائب ز ما دگر سخن خونچکان مجوی تا خام بود، گریه خونین کباب داشت

عکس نوشته
کامنت
comment