-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از توبه شود سرکشی نفس زیاده گیرندگی سگ شود افزون ز قلاده
2 چون خضر میفشار درین خاک سیه پای کز طول زمان سبز شود آب ستاده
3 از فیض چه گلها که نچیدیم دم صبح عنوان سعادات بود روی گشاده
4 دامان نگه صفحه ننوشته نگیرد در چهره نوخط نرسد چهره ساده
5 آن را که بود تخت روان از کشش بحر چون سیل چرا دست نشوید ز اراده؟
6 از سطرشماری نتوان راه به حق برد در بادیه حاجت به دلیل است نه جاده
7 زان تیغ به صد زخم تسلی نشود دل کز موج شود تشنگی ریگ زیاده
8 سخت است کمان تو، وگرنه بود از آه در قبضه من چرخ مقوس چو کباده
9 از جا مرو از هر سخن پوچ که گردد نازل ز بها، لعل و گهر شد چو پیاده
10 صائب ز گرانباری دل در سبکی کوش کز قافله پیوسته بود پیش پیاده