- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت این باغ را ببین که چه در یکدگر شکفت
2 شب زنده دار باش کز این باغ دلفریب آن فیض بیش برد که پیش از سحر شکفت
3 گلگل شکفت آبله من ز نیشتر نتوان به روی دشمن ازین بیشتر شکفت
4 با غنچگی بساز که نرگس درین چمن افتاد در خمار اگر یک نظر شکفت
5 جای فراغ بال ندارد فضای چرخ در سینه صدف نتواند گهر شکفت
6 هر پاره ای شد از جگرم لعل آبدار پیکان آبدار تو تا در جگر شکفت
7 از چشم شور، صبح به خون شفق نشست بیچاره شد کسی که درین بوم و بر شکفت
8 مردم به روی هم نتوانند رنگ دید خوش وقت لاله ای که به کوه و کمر شکفت
9 چندان که کرد شرم و حیا بیش خودکشی در پرده غنچه لب او بیشتر شکفت
10 هر چند گل ز خنده سر خود به باد داد سال دگر ز ساده دلی بیشتر شکفت
11 برداشت سقف چرخ ز جا، شور بلبلان صائب درین بهار چه گل تا دگر شکفت