-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از گریه شبانه فزاید جلای چشم باشد ز اشک گرم چراغ سرای چشم
2 اجزای حسن زیر و زبر می شود ز خط جز پیشگاه جبهه و دولتسرای چشم
3 از قید خط و زلف امید نجات هست بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم
4 از باز چشم بسته نیاید اگر شکار چون می برد ز اهل نظر دل حیای چشم؟
5 خیزد به رنگ دود ز مژگان نگه مرا گرم است بس که از دل گرمم هوای چشم
6 در منزلت ز خنده اگر گریه بیش نیست بالاتر از دهن ز چه دادند جای چشم
7 صائب غبار اگر چه به آیینه دشمن است از خط چون غبار بود توتیای چشم