- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از طوطی من روی سخن رنگ برآورد این آینه را حرف من از زنگ برآورد
2 از ننگ طمع نام نبود اهل سخن را این طایفه را نام من از ننگ برآورد
3 فریاد کز این نغمه شناسان مخالف نتوان نفس از سینه به آهنگ برآورد
4 خورشید دو صدبوسه به سرپنجه خود زد تا لعل مرا از جگر سنگ برآورد
5 امید که از چشم ودل دام بیفتد هر کس که مرا از قفس تنگ برآورد
6 رو سخت چو گردید کلید در رزق است آهن چه شررها ز دل سنگ برآورد
7 این آن غزل خواجه نظیری است که فرمود اشکم ز تماشای چمن رنگ برآورد