- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ازان پیچیده ام همچو صدا در ظرف خاموشی که نتواند نهاد انگشت کس بر حرف خاموشی
2 نسازد سرمه آفاق شبگردی نفس گیرش کند چون صبحدم هر کس نفس را صرف خاموشی
3 ازان رزق صدف گردید فیض عالم بالا که با آن دستگه دریا ندارد ظرف خاموشی
4 همین بس فضل خاموشی که در هر انجمن باشد به نیک و بد نیفتد بر زبانها حرف خاموشی
5 بود چون پسته بی مغز، صائب باد در دستش نبندد از لب گفتار هر کس طرف خاموشی